نظم جهان، اتفاقی است یا از روی حکمت می باشد؟

مخالفان دین، نظم شگفت آور و حكمت فوق‌العادة جهان هستي را که بخشی از آن در صفحات گذشته بيان گرديد، به نحوي ديگر توجيه مي‌كنند. از اینرو نگاه كوچک آنان به سوی هيچ مدبّر و ناظمي نمي‌افتد و وجدان مسخ شده، آنها را به طرف خالق هستی هدايت نمي‌كند؛ بلكه همه و همه را فقط يك اتفاق مي‌دانند.!
هکسلی می گوید: «اگر شش میمون، پشت ماشین تحرير نشسته و ميليونها سال کلیدهای روی ماشین را فشار دهند، بعید نیست که نهایتاً در ميان انبوه كاغذهاي سياه شده آنها، نظمی همانند اشعار و نوشته های شكسپير(Sonnet) نوشته شود. به همين صورت ممكن است در اثر گردش كوركورانه ماده در مدت ميلياردها سال، اين جهان هستي شکل گرفته باشد».( The Mysterious Universe, PP. 3-4.)
بدون شک اين سخن، سخن كاملاً پوچ و بي معنایي است. زيرا هيچ یک از علوم بشری، تاكنون از چنين اتفاقي خبر نداده است كه در نتيجه آن پدیده ای همچون جهان هستي، اینگونه باعظمت، جهت دار و مستقل به وجود آمده باشد. آری! ما، درباره بعضي از اتفاقات، اطلاعاتی داریم. مثلاً هنگام وزش باد، گردهاي گل سرخ (pollen) روي گل سفید مي‌ريزد و در نتيجه گلهاي قرمز رنگ می شکفد. شاید چنين اتفاقي را بتوان فقط يك حادثه جزئي و استثنايي قلمداد کرد. اما وجود گل با این چرخه تولیدمثل و ارتباط شگفت انگیز آن با جهان هستي را نمی توان اتفاقی و پیامد وزش باد دانست. هرچند ممکن است واژه «حادثه اتفاقي» با یک مصداق جزئی توجیه گردد، امّا به اعتبار اينكه توجيه گر جهان هستي باشد، سخني کاملاً لغو و بيهوده است. به قول پروفسور ادوین: «وجود زندگي در اثر حادثه (Accident) مانند اين است كه انفجاري در چاپخانه رخ دهد و در اثر آن لغت نامه بسيار بزرگي خود به خود نوشته شود».( The Evidence of God, P.174)
برخی این توجیه را که پیدایش جهان هستي، صرفاً رخدادی اتفاقی است، سخنی بي‌معني، نمی دانند؛ بلكه بنابر نظر و دیدگاه سرجيمز، پیدایش اتفاقی جهان هستی، مطابق با محاسبات و قوانين رياضي (Purely Mathematical Laws of Chance) است.( The Mysterious Universe, PP. 3. ) يكي از نويسندگان چنين مي‌نويسد:
«اتفاق یا احتمال(chance) فقط يك فرضيه نيست؛ بلكه يك نظريه ارزشمند رياضي است که در مواردي از آن استفاده مي‌شود كه اطلاعات دقيق و قطعي مقدور نباشد. این امکان برای ما وجود دارد که قواعد، اصول و ضوابطی را از احتمال به دست آوريم كه توسط آن بتوانیم به آساني، درست را از نادرست تشخيص دهیم. احتمال وقوع حادثه ویژه ای را می توان با محاسبات درست تخمين زد و گفت: تا چه حد امکان بروز آن به صورت اتفاقي ممكن است».( The Evidence of God, P.23)
اگر فرض كنيم كه ماده، خود به خود در كائنات به وجود آمده و سيستم كنش و واكنش به خودي خود در آن شروع شده است- هر چند كه اين فرضيه‌ها اساسي ندارند- باز هم نمی توانیم پیدایش كائنات را اتفاقی بدانیم. زيرا بر اساس خود قوانین احتمال، وجود احتمالی ديگر، این احتمال را زیر سؤال می برد و بدین سان خود قانون احتمال در علم رياضيات، اتفاقی بودن نظام کائنات را رد مي‌كند. زيرا دانش، نشان داده است كه عُمر و اندازه نسبی دنياي موجود چقدر است. عمر و اندازه ای كه دانش نشان داده، بر حسب «قانون احتمال»، براي به وجود آمدن دنياي موجود واقعاً ناكافي است.
اگر ده سكه را از يك تا ده علامت گذاري كرده، سپس آنها را در جيب خود گذاشته، به هم بزنيد تا خوب مخلوط شوند و بعد سعي كنيد كه آنها را از يك تا ده به همان ترتيب قبلی، از جيب بيرون بیاوريد، اين احتمال كه در دفعه اول سكه شماره يك، به دست شما بيفتد، 10% است و اين احتمال كه شماره يك و دو به ترتيب به دست شما بيفتند، 1% می باشد؛ اين احتمال كه شماره يك، دو و سه به ترتيب در دست شما بيفتند، يك هزارم، يعني يك در هزار است. اين احتمال كه شماره يك دو، سه و چهار به ترتيب در دست شما بيفتند، يك در ده هزار است. اين احتمال كه از يك تا ده، تمام سكه‌ها به ترتيب در دست شما بيفتد، يكي در ده ميليارد می باشد. كريسي ماريسن پس از نقل اين مثال مي‌نويسد:
«اين مثال ساده را بدین خاطر ارائه کردیم تا روشن شود كه تعداد احتمالات در برابر تعداد حوادث چقدر زياد است».( Man does not Stand Alone, P. 17.)
اكنون مقايسه كنيد، اگر همه چیز، در اثر اتفاق به وجود آمده باشد، چه همه زمان بکار رفته است!. موجودات زنده از سلول‌هاي زنده تشکیل شده اند. هر یک از این سلولها، ترکیبی فوق العاده پيچيده و كوچك است كه در بافت شناسي (Cytology) مورد مطالعه قرار مي‌گيرد. یکی از اجزايي كه در تعمير و بازسازي اين سلول‌ها بكار مي‌رود، پروتئين است. پروتئين، يك تركيب شيميايي است كه از ترکیب پنج عنصر به وجود مي‌آيد: كربن، هيدروژن، نيتروژن، اكسيژن و گوگرد. مولکول پروتئين تقريباً مشتمل بر چهل هزار اتم (Atoms) است.
حدود بيش از يكصد عنصر شيميايي در كائنات به صورت غيرمرتب پراكنده هستند. اینک این پرسش مطرح می شود که چه میزان از ترکیب این عناصر، در قانون احتمال مصداق می یابد تا از ترکیب انبوه غيرمرتب چندین عنصر، ماده دیگری درست شود و چنان با هم آميخته گردند كه خود بخود يك مولكول (Molecule) پروتئيني به وجود آيد؟ می توان در این برآیند مقدار ماده مورد نیاز و مدت زمان لازم براي انجام اين عمل را محاسبه کرد.
يك رياضيدان سوئيسي به نام پروفسور چارلز یاگین، این احتمال را محاسبه نموده و به اين نتيجه رسيده است كه امكان چنين احتمالی، ده به توان يكصد و شصت مي‌باشد. به عبارتی برابر با عدد ده مي‌باشد که يكصد و شصت صفر به آن اضافه گردد؛ عددی که در چارچوب زبان و اعدادِ قابل فهم و شمارش، نمی گنجد!
فقط براي به وجود آمدن يك مولكول به صورت اتفاقي، موادی بيش از ميلياردها برابر مواد موجود در دنيا مورد نیاز است. اگر همه این مواد، يك جا شده و تكان داده شود، امكان رسيدن به نتيجه مطلوب بعد از 243 10 (ده به توان 243) سال ممكن خواهد بود.
پروتئين از حلقه های بسيار طولاني آمینواسيدها (Amino-Acids) تشکیل شده است. مهمترین چیز در ترکیبهای پروتئینی، روشي است كه اين حلقه ها را به هم متصل مي‌كند. اگر اين مولکول با يك روش نابرابر ترکیب شود، به جاي آنکه وسيله بقا و دوام زندگي باشد، به سمی مهلك و نابود كننده تبدیل می گردد. پروفسور لیتز (G.B.Leathes) پس از محاسبه دقيق مي‌گويد:
عناصر تركيبي يك پروتئين ساده، به روشهای مختلف و بی شماری يكجا و ترکیب می گردد. این احتمال كه این همه عناصر ترکیبی پروتئین با این همه شیوه، به طور اتفاقی با هم ترکیب شده باشند تا یک مولکول پروتئینی مشتمل بر چهل هزار از اجزای ترکیبی پنج عنصر مذکور به وجود بیاید، بکلی غیرممکن است.
گفتنی است: قانون احتمال در ریاضی، بدین معنا نیست که حتما پدیده مورد انتظار ما به وقوع خواهد پیوست؛ بلکه بدین معناست که با وجود پاره ای از فعل و انفعالات، احتمال پیدایش پدیده مورد انتظار وجود دارد و باز هم بروز پدیده، قطعی نمی باشد و حتی این احتمال وجود دارد که هیچ اتفاقی هم نیفتد.
از آنجا که پروتئين، مولکولی است كه در آن زندگي و حيات وجود ندارد، از اینرو چگونه پس از اينكه جزو سلول قرار می گيرد، حرارت و گرمي زندگي در آن بوجود مي‌آيد؟ جواب اين سؤال در اين توجيه ديده نمي‌شود و مخالفان دین، هیچ پاسخی در توجیه این پرسش ندارند.
لی.کوتم.دی. نوای (Le Cotme de Nouy)، پيرامون اين مسأله بحث گسترده ای نموده است.خلاصه بحثش، اين است كه براي ظهور چنين احتمالی، مقدار و گستردگي ماده مورد نياز، به مراتب بيشتر از تخمين‌ها و محاسبات ماست. براي اين منظور جهاني به بزرگی و وسعت ده به توان هشتاد و دو سال نوری مورد نیاز است. اين حجم، از حجم دنياي موجود به مراتب بيشتر است. زيرا نور دورترين كهكشان در ظرف چند ميليون سال نوري به ما مي‌رسد. نتیجه اين سخن اين است که: جهانی به گستردگی آنچه در نظریه انیشتن آمده نیز براي اين عمل قطعاً ناكافي است. بازهم اگر در اين كائنات فرضی، ماده را با سرعت پانصد تریلیون در ثانیه، در مدت ده به توان دویست و چهل و سه به حرکت درآوریم، آنگاه اين امكان بوجود خواهد آمد كه يك مولكول پروتئينی حیات بخش به صورت اتفاقي بوجود بیايد. مدت زمان مورد نیاز براي اين كار، برابر است با ده به توان دويست و چهل و سه. بنا بر اظهارات دی.نواي، از عمر زمین بيش از دو ميليون سال نمي‌گذرد و شروع زندگي در كره زمين حدود يك ميليون سال قبل، بوده است.
دانش، اگر چه براي معلوم كردن عمر كائنات سعي و تلاش فراواني نموده است و طبق اظهارات دانشمندان علوم تجربي، عمر كائنات به پنجاه ميليارد سال پیش برمی گردد، اما قطعاً اين عمر طولاني نيز براي به وجود آمدن يك مولكول پروتئيني مورد نياز بصورت اتفاقي، ناكافي است. در مورد عمر زمين، بطور قطعی اظهار نظر شده و بر اساس نظریه دانشمندان نجوم، زمين، قطعه‌اي از خورشيد است كه در اثر كشش يك ستاره بزرگ از خورشيد جدا شده و در فضا شروع به گردش نموده است. در آن روزگار زمين، مانند خورشيد يك جسم شعله ور بود كه حیات و زندگی در آن غیرممکن بود. سپس به تدريج رو به سردي نهاد و منجمد شد. و پس از دوران یخبندان، زندگي در آن آغاز گشت.
عمر زمين بعد از دوران یخبندان با روش‌هاي متعدد، قابل تشخيص است؛ بهترين روش، پس از کشف عناصر راديواكتيو (Radio-Active Elements) به دست آمده است. همواره ذراتی الكتريكي از عناصر راديواكتيوي بر اساس يك تناسب ويژه خارج مي‌شوند (Disintegration). بدین ترتیب ذرات الکتریکی عناصر رادیواکتیوی کاهش می یابد و اين عناصر به تدريج به فلزات غيرراديواكتيو تبديل مي‌شوند. اورانيوم يكی از عناصر راديواكتيوي است كه در اثر انتشار و پراكندگي و بر اساس يك تناسب مخصوص و معين، به فلز تبديل مي‌‌شود. تناسب کاهش ذرات الکتریکی عناصر رادیواکتیو، در تمام شرایط یکسان است. از اینرو می توان نتیجه گرفت که سرعت دگرگونی اورانیوم مشخص و ثابت می باشد.
اورانيوم در لابلاي سنگ‌هاي بزرگ و سخت ديده مي‌شود و در این تردیدی نیست که اورانیوم از دوران یخبندان در این سنگها وجود داشته است. همراه اورانيوم، سرب نيز یافت مي‌شود. پذیرش این پندار كه تمام اين سربها، از انتشار اورانيوم به وجود آمده، مشكل است. چراكه سرب توليد شده از اورانيوم، از ساير سربها اندكي سبك‌تر است. لذا می توان در مورد هر قطعه سرب اظهار نظر کرد كه آیا از اورانيوم درست شده است يا خير؟ بدين ترتيب به روشني مي‌توان مدت انتشار اورانیوم موجود در صخره ها را اندازه‌گيري كرد و از آن جهت كه اورانيوم از دوران انجماد صخره، در آن وجود دارد، مي‌توان زمان انجماد صخره را نيز مشخص نمود. اين تخمين‌ها و اندازه‌گيري‌ها نشان مي‌دهند كه حداقل يك هزار و چهارصد ميليون سال از انجماد صخره‌ها گذشته است. اين محاسبات، مبتني بر مطالعات انجام گرفته بر روي صخره‌هايي است كه بر اساس دانش ما از قديمي ترين صخره‌هاي روي زمين هستند. ممكن است عمر خود زمين، بيش از اين باشد. مثلاً دو برابر يا سه برابر. اما سایر قراين و شواهد موجود در زمین، این محاسبات و تخمين‌هاي غيرمعمولی را تأیيد نمي‌كنند. چنانچه پروفسور سوليون، عمر متوسط زمين را دو ميليون سال تخمین زده است.( Limitations of Science, P. 78.)
بدون تردید وقتي براي به وجود آمدن يك مولكول پروتئيني بصورت اتفاقي بيش از 10000000000000000000 سال، نیاز است، پس چگونه هزاران نوع حيوان زنده و داراي جسم و نیز انواع نباتات در روي زمين به وجود آمده و حيوانات و گياهان بي شمار و نر و ماده‌اي از هر قسم پدیدار گشته و در دریا و خشکی پراکنده شده اند؟ پاتو(Patau) ضمن بررسی نظريه تكامل، گفته است که برای دگرگونی اتفاقي در نوع موجود، يعني تبديل يك نوع به نوع ديگر، سپري شدن يك ميليون نسل لازم است.( (The Evidence of God, P.117. اكنون خود بسنجید که چه مدت زمانی لازم است تا بنا بر محاسبه پاتو و نظریه تکامل، سگ، به حيواني مانند اسب تبديل شده باشد؟!
آري! بدین سان اظهارات دانشمند آمريكايي، مارلین.بي.كريدر، درست به نظر می رسد که:
«امكان جمع شدن كليه عوامل ضروري پیدایش یک پدیده به صورت اتفاقي، بنا بر يك تناسب صحيح، از ديدگاه محاسبات رياضي، مترادف با نبودن چنين چيزي است».( The Evidence of God, P.67)
از آن جهت این بحث را به درازا کشاندیم که نادرستی این پندار را روشن کنیم که دنیا به صورت اتفاقی به وجود آمده است، و گرنه در واقع نه يك اتم، (Atom) مي‌تواند به صورت اتفاقی به وجود بیاید؛ نه يك مولكول و نه فكر و مغزي مي‌تواند راز هستی را از خلال این تصور بگشاید که جهان هستی، تصادفی و اتفاقی به وجود آمده است. نظريه آفرینش و پیدایش هستی به صورت حادثه و اتفاق، نه تنها بر اساس محاسبات رياضي، محال است، بلكه از لحاظ منطقي و عقلاني نيز بی پایه می باشد. اين نظريه، به اندازه‌اي پوچ و بي معناست كه شخصي بگويد: با ريختن يك ليوان آب روي فرش، نقشه دنيا قابل ترسيم است. حتماً از چنين شخصي سؤال خواهد شد كه ‌براي بروز چنين حادثه‌اي، فرش، كشش زمين، آب و ليوان از كجا و چگونه به وجود آمدند؟!
زيست شناس معروف، هيكل (Haeckel) گفته بود: «هوا، آب، اجزاي شيميايي و وقت در اختيار من بگذاريد؛ ‌من، انساني خواهم ساخت». وی، فراموش كرده یا خود را به نادانی زده بود كه بنا بر اعتراف خودش، براي این منظور به پاره ای از چیزها نیاز دارد و این، ردی بود بر ادعای پوچش. کریسی موریسن در این باره چه خوب گفته است که:
«هيكل با چنين سخني، به ژن و اصل زندگي توجه نکرده است. او، براي به وجود آوردن انسان، ‌نخست باید اتم «Atom» نامرئي را به وجود بياورد و بعد با شيوه خاصي آنها را ترتيب داده، ژن را درست كند و سپس براي او حيات و زندگي فراهم نماید. پس از طي مراحل مذكور، امكان آفرینش به صورت حادثه، يك ميلياردم يعني يك در ميليارد مي‌باشد. به فرض محال اگر وی، موفق به ساختن انسانی مي‌شد، بازهم او، اين را حادثه یا اتفاق(Accident) نمي‌گفت؛ بلكه اين را حاصل صلاحيت ذهني خود قرار مي‌داد».( (Man does not Stand Alone, P. 87.
خوبست اين بحث را با گفته‌هاي يك دانشمند علوم تجربي، یعنی جرج ایرل ديویس، به پایان برسانم:
«امکان پیدایش كائنات، به خودی خود، بدین معناست كه كائنات، صفات خالقيت و سازندگی را در خود دارد. در چنين شرايطي ما بايد بپذيريم كه خود كائنات، خدا است. بدين ترتيب، هر چند ما، وجود خدا را پذيرفته ایم، اما خدايي را قبول کرده ایم كه در عين حال كه مافوق فطرت است، مادي نيز می باشد!. من به جاي اين تصور پوچ و بي محتوا، اعتقاد به خدايي را ترجيح مي‌دهم كه جهان مادي را آفريده و جزو جهان هستي نيست؛ بلكه ناظم، فرمانروا و مدبر آن است».( The Evidence of God, P. 71.)



سایت مهتـدین
Mohtadeen.Com